پارت بیست و نهم

زمان ارسال : ۲۱۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

شاهرخم هرگز از دروغ و پنهان کاری خوشش نمی‌اومد.
اسم شاهرخ رو آورد و ندید توی قلب من چه جنگی راه انداخته. چقدر دلم برای پدرم، دیدنش، بغل کردنش، اون دستای پینه بسته از کار سنگین و زیادش تنگ شده.
اشکام‌و که بدون هیچ اجازه‌ای با سرعت شروع به پایین اومدن کرده بودن با دست پاک کردم و عزیز رو بغل کردم و آروم زمزمه کردم:
-شاید یه روزی گفتم بهت ‌که چیا به سرم آوردن.
ازش جدا شدم و نفس

483
109,280 تعداد بازدید
342 تعداد نظر
77 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Hasti

    00

    ببخشیدا ولی آخر اسم برادر شیوا امیره یا علی؟!؟!؟

    ۴ ماه پیش
  • روژان کاردان | نویسنده رمان

    ذکر شده در یکی از پارت های رمان که اسمش امیر علی هستش و سر همین گاهی امیر صداش میزنن گاهی علی

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید